عقربه های ساعت تند و تند می دویدند گویی زمان دنبالشان کرده بود و من تو را جایی میان ساعت دوازده تا دو گم کردم و شنهای ساعت تمام شد. انگار زمان آنها را بلعیده بود.  

تو جایی میان شعرهای شهریار آمدی، جانم به قربانت و جایی لا به لای شعرهای سعدی رفتی دامن کشان من زهر تنهایی چشان و شنهای ساعت تمام شد و زمان خاطراتت را بلعید و قی کرد بلعید و قی کرد بلعید و قی کرد. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بلاگی برای سن فایل پزشکی انرژی کوانتومی چندوجهی آثار سمیرا دشتی پایه ی ششم ابتدایی دبستان سیدالشهداء منظریه شهرکرد خدمات عايق کاري برودتي و حرارتي لوله هاي سيستم گرمايش و سرمايش م گلچين مطالب اينترنتي